وکیل پایه یک

وکیل پایه یک

مطالب ومقالات حقوقی,کیفری،اجتماعی
وکیل پایه یک

وکیل پایه یک

مطالب ومقالات حقوقی,کیفری،اجتماعی

حکایت نوزدهم گلستان سعدی،نوشیروان گفت:نمک به قیمت بستان تا رسمی نشود

آورده‌اند که نوشین روان عادل(انوشیروان عادل پادشاه ساسانی) را در شکار گاهی صید کباب کردند و نمک نبود غلامی به روستا رفت تا نمک آرد نوشیروان گفت نمک به قیمت بستان تا رسمی نشود و ده خراب نگردد گفتند از این قدر چه خلل آید گفت بنیاد ظلم در جهان اوّل اندکی بوده است هر که آمد برو مزیدی کرده تا بدین غایت رسیده
اگر ز باغ رعیت ملک خـورد سیبـی   
 برآورند غلامـان او درخت از بیـخ
به پنج بیضه که سلطان ستم روا دارد        
زنند لشکریان هزار مرغ به سیخ
 
حکایت 19 ازگلستان سعدی

زوال حکومت ١٢٠ ساله مغولها در ایران از یک روستا شروع شد

 زوال حکومت ١٢٠ ساله مغولها در ایران از یک روستا شروع شد.
۱۲۰ سال مغولها هرچه خواستند در ایران کردند، جنایتی نبود که از آن چشم پوشیده باشد. از کشتن ۱۰۰هزار نفر در یک روز گرفته تا تجاوز و غارت ‏برخی از قبایل.
مغول‌ها پس از فتح ایران ساکن خراسان شدند ولی چون بیابانگرد بودند، در شهرها زندگی نمی‌کردند.
مغول‌ها همه گونه حقی داشتند، مجاز بودند هرکه را خواستند بکشند، به هرکه خواستند تجاوز کنند و هر چه را خواستند غارت کنند.
ایرانیان برایشان برده نبودند، احشام بودند.
در تاریخ دورهٔ مغول چنان یأسی میان مردم ایران وجود داشت که حتی در برابر کشتن خودشان هم مقاومت نمی‌کردند
ابن تجاوز و غارت ‏برخی از قبایل. می‌نویسد:
یک مغول درصحرایی  به ۱۷ نفر رسید و خواست همه را با طناب ببندد و بکشد هیچکس جرات نکرد مقاومت کند جز یک نفر که همان یک نفر او را کشت...!
‏داستان از روستای باشتین و دو برادر که همسایه بودند شروع می‌شود چند مغول بیابانگرد به خانهٔ این ‌دو می‌روند و زنان و دخترانشان را طلب می‌کنند برخلاف رویه ۱۲۰ سال قبلش دو برادر مقاومت می‌کنند و مغولان را می‌کشند مردم باشتین اول می‌ترسند ولی مرد شجاعی بنام عبدالرزاق دعوت به ایستادگی می‌کند.
‏خبر به قریه‌های اطراف می‌رسد حاکم سبزوار مامورانی را  
ادامه مطلب ...

تبریک میلادحضرت زهرا(س)وروزمادر

گویند مرا چو زاد مادر،

 پستان به دهن گرفتن آموخت*

شب‌ها بر گهواره من، بیدار

 نشست و خفتن آموخت*

دستم بگرفت و پا به پا برد، تا

 شیوه راه رفتن آموخت*

یک حرف و دو حرف بر زبانم،

 الفاظ نهاد و گفتن آموخت*

لبخند نهاد بر لب من، بر غنچه گل

 شکفتن آموخت*

چون هستی من ز هستی اوست،

 تا هستم و هست دارمش دوست*

شعرمرحوم ایرج میرزا بمناسبت

 روزمادرومیلادحضرت

 زهرا(س)تقدیم به همه مادران

 خوب، مهربان وفداکار. 

مفهوم احوال شخصیه

احوال شخصیه در دو معنای عام و خاص به کار می رود. در معنای عام شامل وضعیت و اهلیت، هر دو می شود. ماده 6قانون مدنی احوال شخصیه را در این معنی به کار برده است. و در معنای خاص تنها به وضعیت اطلاق می گردد. ماده 7قانون مدنی ایران کلمه احوال شخصیه را در معنای خاص آن به کار برده است.

• وضعیت: به مجموع اوصاف حقوقی انسان گفته می شود، و شامل اموری است که قانون بر آنها آثار حقوقی بار میکند از جمله اهم آنها نکاح، طلاق، صغر و بلوغ، نسب، حجر و مانند آن است. وضعیت افراد تعیین کننده حقوق و تکالیف آنها است.

• اهلیت: عبارت از صلاحیت قانونی شخص است برای دارا شدن حق یا اعمال و اجرای حق. پس اهلیت دوقسم است. اهلیت تمتع که شامل همه افراد از بدو تولد، حتی پیش از آن برای جنین به شرط زنده متولد شدن،آغاز شده و با مرگ پایان می یابد(مواد 957 و 958 ق.م.ا) اما اهلیت استیفا متوقف بر شرایط قانونی است.

در مورد اتباع خارجه فقط اهلیت استیفا در مبحث تعارض قوانین مطرح است، و اهلیت تمتع آنان در مبحث وضع حقوقی بیگانگان مورد بررسی قرار می گیرد.

• رابطه وضعیت و اهلیت:

این دو اگرچه از جهت مفهوم متفاوت از یکدیگرند، لیکن رابطه نزدیک بین آنها وجود دارد. از آنجا که وضعیت شخص تعیین کننده حقوق و تکالیف اوست، صلاحیتهای قانونی (اهلیت) شخص نیز تابع وضعیت وی خواهد بود، و از سوی دیگر شخص با اعمال اهلیت می تواند وضعیت خود را تغییر دهد، مثلاً با انجام یک عمل حقوقی (عقد نکاح) از وضعیت تجرد به وضعیت تأهل منتقل گردد.

بند دو - قانون حاکم بر احوال شخصیه

برای تعیین قانون حاکم بر احوال شخصیه در حقوق کشورهای مختلف معمولاً یکی از دو عامل اقامتگاه و تابعیت مورداستفاده قرار می گیرد. برای ترجیح هر یک از دو عامل یاد شده بر دیگری به دلایلی استناد می شود، که شما می توانید بامطالعه و تأمل آن دلایل را برشمارید.

اما در مورد این که کاربرد کدام یک از دو قاعده اعمال قانون اقامتگاه و قاعده اعمال قانون ملی بهتر است، باید گفت موضوع جنبه نسبی دارد و نسبت به کشورهای مختلف متفاوت است. البته با کاربرد قاعده قانون ملی ثبات وضعیت خانوادگی و اهلیت افراد بهتر تأمین می گردد. ولی به طور کلی ترجیح یکی از دو قاعده بیشتر تابع دلایل مصلحتی است تا دلایل حقوقی.

قاعده کاربرد قانون ملی نسبت به احوال شخصیه ابتدا در قانون مدنی فرانسه سپس در بخش اعظم اروپا و بخشی ازامریکای لاتین مورد تأئید قرار گرفت ولی در نظام های انگلیسی- امریکایی قاعده کاربرد قانون اقامتگاه همچنان محفوظ مانده است.

•قانون حاکم بر احوال شخصیه ایرانیان مقیم خارجه

ماده 6 قانون مدنی ایران قاعده قانون ملی را نسبت به احوال شخصیه ایرانیان مقیم خارجه تأئید کرده است. مواردی که در این ماده برشمرده شده (نکاح، طلاق..) از باب نمونه است و مصادیق احوال شخصیه منحصر به آنها نیست. لذا مصادیق دیگری مانند ولایت قانونی و نصب قیم را نیز در برمی گیرد.

«اجازه رعایت احوال شخصیه ایرانیان غیرشیعه » در مورد ایرانیان غیرشیعه، همان طور که طی ماده واحده موسوم به قانون آمده است(مصوب تیر ماه 1312 : محتوای این قانون هم اکنون در اصول 12 و 13 قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران مندرج است) اقلیت های دارای مذاهب اسلامی غیر شیعه و یا مذاهب اهل کتاب در مورد احوال شخصیه تابع قواعد وعادات مذهب خودشان هستند. این قاعده در حقوق بین الملل خصوصی نیز مجری است، به این معنی که ایرانیان مقیم خارجه که از پیروان مذاهب غیر شیعه هستند، مشمول این قانونند.

البته اجرای این قانون شامل کسانی است که مذهب آنان به رسمیت شناخته شده باشد. این راه حل منطبق بر راه حل فقه اسلامی است.
برگرفته از:

کانال(خودم)درتلگرام بنام ندای حقوقی کیمیا

https://t.me/+PR-bBVRnN5bZdgVk9ویرایش شده 08:40 PM

حکایت قسمت سی و چهارم گلستان سعدی

ملک زوزن را خواجه ای بود کریم النفس نیک محضر که همگان را در مواجهه خدمت کردی و در غیبت نکویی گفتی اتفاقاً از او حرکتی در نظر سلطان ناپسند آمد مصادره فرمود و عقوبت کرد و سرهنگان ملک به سوابق نعمت او معترف بودند و به شکر آن مرتهن در مدت توکیل او رفق و ملاطفت کردندی و زجر و معاقبت روا نداشتندی

صلح با دشمن اگر خواهی، هرگه که تو را                 در قفا عیب کنــد در نظـرش تحسین کن

سخن آخــر به دهــان می‌گذرد مـــوذی را                  سخنش تلخ نخواهی دهنش شیرین کن

 آن چه مضمون خطاب ملک بود از عهده بعضی بدر آمد و ببقیتی در زندان بماند آورده‌اند که یکی از ملوک نواحی در خفیه پیامش فرستاد که ملوک آن طرف قدر چنان بزرگوار ندانستند و بی عزّتی کردند اگر رای عزیز فلان احسن الله خلاصه به جانب ما التفاتی کند در رعایت خاطرش هر چه تمام تر سعی کرده شود و اعیان این مملکت به دیدار او مفتقرند و جواب این حرف را منتظر.

خواجه برین وقوف یافت و از خطر اندیشید و در حال جوابی مختصر چنان که مصلحت دید بر قفای ورق نبشت و روان کرد یکی از متعلقان واقف شد و ملک را اعلام کرد که فلان را که حبس فرمودی با ملوک نواحی مراسله دارد ملک به هم بر آمد و کشف این خبر فرمود قاصد را بگرفتند و رسالت بخواندند نبشته بود که

حسن ظنّ بزرگان بیش از فضیلت ماست و تشریف قبولی که فرمودند بنده را امکان اجابت نیست به حکم آن که پرورده نعمت این خاندان است و به اندک مایه تغیر با ولی نعمت بی وفایی نتوان کرد چنان که گفته‌اند

آن را که به جای توست هر دم کرمی                  عذرش بنه ار کند به عمری ستمی

ملک را سیرت حق شناسی از او پسند آمد و خلعت و نعمت بخشید و عذر خواست که خطا کردم ترا      بی‌جرم و خطا آزردن گفت یا خداوند بنده درین حالت مر خداوند را خطا نمی‌بیند تقدیر خداوند تعالی بود که مرین بنده را مکروهی برسد پس به دست تو اولی تر که سوابق نعمت برین بنده داری و ایادی منت و حکما گفته‌اند

گر گزنـــدت رسـد از خلق مـــرنج              که نه راحت رسد ز خلق نه رنـج

از خدا دان خلاف دشمن و دوست             کاین دل هر دو در تصرف اوست

گــر چه تیـــر از کــمان همی گذرد             از کمـانـــدار بینــد اهل خـــــــرد

 

نکات مفید:

 ادامه مطلب 

ادامه مطلب ...